دل دیدنی های شهر سرب و سراب(فرگرد 402)

من نیز چون شما با دیدن تصویر نخستین، تصوری دل چرکین به خاطرم خطور کرد؛اما با دیدن تصویر دوم به بطلان خیال و شتاب در استدلال خود پی بردم.بنابراین فهمیدم چه بسیار شتاب کردن در داوری و سراب دیدن در زودباوری ،که درنگ را نمی شکیبد و انسان را می فریبد.
من انسان را شگفت انگیز ترین وجود و اسرارآمیزترین موجود دیدم. انسان نمی تواند بیش از چند دقیقه بدون هوا،بیش از دو هفته بدون آب و بیش از دو ماه بدون غدا زندگی کند،اما یک عمر می تواند بدون وجدان زیست را تداوم بخشد.
من در این شهر پرفریب و عصر عجیب کسانی را دیدم که با گرمی دستی را نمی فشارند و پس از هر دست دادن انگشتان خود را می شمارند!!
من در این شهر به جای این که هر دستی را در دست دیگر ببینم،هر دست را بالای دست دیگر دیدم.بنابراین پیوندها نه افقی و برابر ،که عمودی و نابارور است.
من در این شهر کسانی را دیدم که خوشبختی خود را در بدبختی دیگران می جستند؛ بنابراین عمری می نالیدند،اما نمی بالیدند.
ادامه دارد...
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.